پاییز روز هاست ، دلم را دور می زند !

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

پاییز روز هاست ، دلم را دور می زند !

حالا هی ادم ها می ایند و می روند می ایند و می روند

ای وای! ای وای از این زندگی ، صاد ! ای وای از این روزهایی که خفه ام می کنند

دست های چه کسی ست که روی گلویم فشار می اورد ؟! 

اخ .. اگر می دانستم، اگر می دانستم

این همه ادم کجا بودند ، صاد ؟! کجا بودند که ناگهان دورم را پر کرده اند

که گیجم کرده اند که عذابم می دهند که چندشناک ترین جمله را مدام تکرار می کند :

" دوستت دارم! " من دلم نمی خواهد کسی مرا دوست داشته باشد ، صاد

حالم به هم می خورد از "چقدر خوبی " ، متنفرم از "دوستت دارم" ، بیزارم از فکر کردن

اخ چقدر سخت است ، چقدر سخت است که بخواهی دنیا را قانع کنی

که دلت عاشقی نمی خواهد ، دلت دوست داشتن نمی خواهد ، دلت هیچ چیز نمی خواهد

سخت است ، صاد ! سخت است که این ادم ها را قانع کنم که به خدا دلم عشق نمی خواهد

به خدا قسم دلم فقط سکوت می خواهد 

دلم فقط فرو رفتن می خواهد ، دلم فقط ایمآن می خواهد ..

این مجنون ها کجا بودند ، صاد ؟! که یکدفعه هجوم اورده اند به دل لیلی بدبختشان

که هی دیوار ها را به لرزه در می اورند ، هی اتاقم را تنگ تر می کنند ، هی .. هی ..

هی من را توی خودم فرو می کنند سرم تیر می کشد حالت تهوع می گیرم

لابد زیادی ضعیف شده ام که بعد از هر "دوستت دارم" زرد می شوم و می ریزم ..

دردم این "دوستت دارم" هایی ست که ریخته اند دور و برم

که یا باید زیر پا لگدشان کنم، یا خم شوم و دانه دانه جمع شان کنم

اخ صاد ِ عزیز ِ من ! این روز ها خالی بودن را دوست دارم، تهی بودن را، پر بودن از هیچ را

اخ اگر می شد صاد . اگر می شد که خالی خالی شوم خوب ترین اتفاق می افتاد

هی صاد ! کاش از تو هزار تا بود ، یا بیشتر حتی

ان وقت توی هر غصه ام دست یک صاد را می گرفتم و مجبورش می کردم کنارم راه بیاید

ادم ها را نشانم بدهد ، ادم ها را حذف کند برایم ، به جای من بخندد

اه ! امان از این روز ها که هزار ساله ام کرده اند  کجا بودند این ها ؟! 

کجای دنیا پنهان شده بودند ؟!

کدام اتفاق این ادم ها را از پشت پرده های "نبودن" بیرون کشیده است

لعنت به این واژه ها، لعنت به این نوشته ها، لعنت به خنده های من

که اتفاق هایی را نقاشی می کند که دوستشان ندارم

این روزها غر می زنم ، دندان هایم را فشار می دهم روی هم ، عصبانی می شوم

  سر کلاس حواسم را پرت می کنم ، الوچه نمی خورم ، جوش هایم را زخم می کنم

تند تند راه می روم ، تنه می زنم، کفش لگد می کنم، مجله نمی خوانم

  سر درد می گیرم، تلفن جواب نمی دهم ، به کسی زنگ نمی زنم جز صاد

عر عر می کنم، اگر دلم بخواهد گریه می کنم ، اگر دلم بخواهد فحش می دهم

اگر دلم بخواهد عالم و ادم را نفرین می کنم، اگر دلم بخواهد

اگر دلم، این دل لعنتی ام بخواهد ..

خدا کجا نشسته صاد ؟! مرا نمی بیند ؟! این دختره لوس خل را نمی بیند

غر غر هایش را نمی شنود؟! چرا کاری نمی کند که خفه شوم

که بس کنم از این غر غر کردن ها، از این قاطی کردن ها، از این ..

اخ صاد، صاد، صاد .. پشتم خالی ست، زیر پایم خالی ست

اویزانم نمی دانم از کجا

دو بال، دوبال کوچک اگر داشتم، اخ اگر داشتم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |